در
بیان پیشین امام «ع» نکته ي بسیار آموزنده ي دیگری است که احتیاج به بررسی جداگانه
و مفصّلی دارد. اما تفصیل، مناسب این مختصر نیست و ناچار به کوتاه سخن بسنده می
کنیم. این درس آموزنده و شایان توجّه، این حقیقت است که سخن حق در دل ناپاک و آلوده
و قسّی از انجام محرّمات، اثر نمی بخشد.
نمونه
ي آشکار ناپاکدلی، «خوارج نهروان» اند که به نام قرآن و اسلام، بر ضدّ کتاب و دین
قیام کردند، بر ولیّ خدا و قرآن ناطق شوریدند و سرانجام امام علی «ع» را در محراب
عبادت در خانه خدا به شهادت رساندند.
فریادهای
حق امام زنگار قلب آنان را نشکافت و آن دلهای تیره تسلیم حق نشد. با شعار تند و
انقلابی که خواستگاهش شعور نبود، به مخالفت امام حق برخاستند؛ گوش دل خود را بر
سخن حق فرو بستند و تا آن هنگام که از دم تیغ گذشتند بر این باطل ماندند.
چون
صفت ناپسند «ملکه» انسان شود، گوشش از شنودن سخن حق و دلش از پذیرش حقیقت باز می
ماند. چنانچه هنوز کاملاً، دلمرده و مصداق آیه شریفه «اِنَّ الذَّین کَفَروا
سَواءٌ عَلَیهم ءأنذَرتَهُم اَم لَم تنذرهُم لا یومنون. خَتَمَ الله عَلی قلوبِهم
وَ عَلی سَمعِهم وَ عَلی اَبصارِهِم غشاوة» نشده باشد و در اعماق وجدانش نور ضعیفی
از حقیقت خواهی پرتوی دارد، سخن حق را تأویل و توجیه می کند، تا واژگون شود و با
دل مرده شان هم سنخ. از این رو، هنگامی که قلب و فطرت انسانی ره مردن می پویند؛ تا
وقتی که هنوز به آخر نرسیده اند، اشعه های حق طلبی و فطرت گرائی گاه به گاه دلهای
سرد انسانهای عاصی را پرتوافکن می کند، ولی غالباً تذکّر نمی یابند و متنبّه نمی
گردند. به نیروی توجیه و تأویل فرا چنگ می اندازند و در همان وادی ره می سپارند تا
سرانجام این پرتوها خاموش شود؛ دل سراسر به تصرّف شیطان درآید و دیگرشان هرگز یارای
شنیدن سخن حق نماند...
باید
هوشیار بود که در دام شیطان نلغزیم و راههای نفوذ او را ببندیم. بستن راه شیطان به
این است که اعمال اشتباه خود را با قرآن و حدیث تأویل نکنیم، برای موّجه جلوه دادن
کردار ناپسند خود، به تأویل سخنان «امام خمینی» این فرزانه حکیم نپردازیم و فکر
خود را بر کلام الهی و رهبر عظیم الشأن انقلاب تحمیل نکنیم.